آموزش دعاخوانیتفسیر دعا و زیارات

تفسیر زیارت جامعه کبیره حاج مهدی رسولی

روایات شنیدنی، نکات ناب و جملات تشویق و ترغیب، حاج مهدی رسولی

تفسیر زیارت جامعه کبیره حاج مهدی رسولی را میتوانید در ادامه این مطلب بخوانید و برای مراسم های دعا خوانی استفاده کنید.

بسم الله الرحمن الرحیم

• وَ أولیاءَ النِعَم :

امام رضای ما ولی نعمت ماست، مردم : امام به گردن ما حق داره، مردم : چقدر حق آقامون رو به جا میاریم؟؟! من پیشنهاد میکنم این جامعه کبیره رو امروز حتماَ بخون، اولِ دعا هم بگو آقاجون : اومدم اعتقادم رو عرضه بر شما کنم، آقاجون این رو امانت برام نگهدارید شب اول قبر بهم برگردونید، من اعتقادمه این جملاتی که دارم محضر شما میگم.

• وَ کَهفِ الوَری :

اونهایی که تو این سیاهیه عالم، اونهایی که تو این کوچه پس کوچه های دنیا به حرم امام رضا پناه آوردی، به خدا بهترین پناهگاه عالمه، فرمود : فردای قیامت بهترین پناه هم ما اهل بیت هستیم، به خدا جوونا باورتون نمیشه چقدر بی کس و غریبی تو این دنیا !!! بزار شب اول قبرمون بیاد، میگه ندا بلند میشه : بنده من چرا جواب نمیدی مَن رَبُک ؟؟ میگه بنده سرش رو پایین میندازه، دوباره ندا میاد سرت رو بالا بگیر ، خوب جواب بده !! بنده جواب نمیده، صدا بلند میشه دیدی گفتم غیر از من کسی برات نمی مونه ؟؟!!! کجا رفت اون همه حشمت الکی برا خودت درست کرده بودی ؟؟! کجا هستن اون رفقایی که به خاطر حفظ اونها جلوی پدر و مادرتم ایستادی ؟؟ کجا هستن ؟؟ چرا دستت رو نمیگیرن؟؟ کجا رفت اون ثروتت؟؟ میگه بنده سرش پائینه؟؟ اما دوباره ندا میاد : عیب نداره، اگر اونها تنهات گذاشتن من تنهات نمیذارم ، سرت رو بالا بگیر، خدای من رَبَ العالمینه، أرحَمَ الراحِمینه ، به خدا بهترین پناهگاه ما حضرات معصومینن، ان شالله فردای قیامت مادرش این گریه های ما رو یادش نمیره!! چرا گریه نکنیم؟؟!! این گریه ها ما رو زنده میکنه، چرا ناله نزنیم؟؟!! دلمون رو آباد میکنه، فرمود : فردای قیامت گریه کن های تو همسایه¬ی زهرا هستن.

• ألسَلامُ عَلی مَحالِ مَعرِفَهِ الله :

ببخشید من وسط دعا هی حرف میزنم، دریای معارفه، فرمود امام صادق به عِنوان بَصری ، عِنوان بَصری !! معرفت رو که درب خونه این و اون بهت نمیدن، برو معرفت رو در مقام اخلاص خودت پیدا کن، بعد فرمودن عنوان بصری!! مگر نشنیدی ذات أقدس الهی فرمود : اللهُ وَلیُ الَذینَ آمَنوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُلُماتِ إلی النور، دست مارم بگیر از این ظلمات خارجمون کن

• وَ التآمینَ فی مَحَبَهِ الله :

به خدا محبت فقط درب خونه امام رضاست، فرمود امام صادق کنیزی داشت چند مرتبه سپرد به این کنیز ، این بچه هارو بالای پشت بام نبر این بچه ها میفتن، حواست بهشون نیست ، بی توجهی کرد، بچه ها رو آورد بالای پشت بام، حواسش پرت شد، بچه خورد زمین از دنیا رفت، خبر رو به امام صادق رسوندن، گفتن آقا فرزندی از خانوادتون از پشت بام افتاد از دنیا رفت، میگن یک دفعه زبونش رو باز کرد گفت : سبحان الله، منزه است اون خدایی که هرچه به ما ابتلا میده ، به ما بلا میده ، اما محبتش تو دل ما بیشتر میشه، کجا دیدی اینجوری محبت رمو ؟؟ درب خونه کسی نمیتونی پیدا کنی جز درب خانه اهل بیت.

• پنج تا سلام دادیم حالا به مقام شهادت وارد شدیم … أشهدُ أن لا إلهَ إلا الله وَحدهُ لا شَریکَ له کَما شَهِداللهُ لِنَفسه

• وَطَهَرَکُم مِنَ الدَنَسِ وَ أذهَبَ عَنکُمُ الرِجسَ وَ طَهَرَکُم تَطهیرا :

وقتی این آیه تطهیر بر پیغمبر نازل شد، شیعه و سنی نقل کردن ، بعضی از روایت میگه شش ماه، بعضیشون میگن نُه ماه ، پیغمبر خدا هرروز میومد صبح درب خونه فاطمه، دست میذاشت روی سینه مبارک، با همه احترام صدا میزد: السلامُ علیکم یا اهلَ بیتِ النبوه ، یعنی آی مردم : پیغمبر خدا دست به سینه، پشت درب خونه زهرا می-ایسته، یعنی آی مردم این خونه احترام داره، یعنی آی مردم وقتی پیغمبر احترام میذاره جبرییل هم بدون اجازه وارد این خونه نمیشه، آی مردم نکنه حرمت این درب رو بشکونید ؟؟! یه چیز بگم؟؟ حرم امام رضا یه چند روز دیگه عزای امام صادقه، یه چند روز دیگه دلت باید بره مدینه، اگر الان مدینه بودی که نمیگذاشتن اینجوری ناله بزنی!! اگر روز شهادتیه امام صادق مدینه بودی که نمیگذاشتن بیای تو خیابونا به سر و سینت بزنی !! ای قربون اون خانمی بشم که وقتی علی رو دست بسته بردن از خانه فاطمه دسته عزا راه انداخت، چه دسته عزایی !! سادات فقط همین رو بهتون بگم مادرتون یک دست به دیوار گرفت ، ( امام رضا عذر میخوام آقاجان، من از محضرتون عذر میخوام، بی ادبی میکنم ) رفقا فقط همین رو بگم، بعضیا میگن سیصد نفر، من میگم همه مدینه مردمش جمع شدن، همه پشت درب میزدن که علی خلیفه نشه، هرچه قدرت داشتن جمع کردن، همه با هم زدن علی امام نشه!! اما فقط همین رو بهتون بگم سیصد نفر اومدن پشت درب، فقط چهل نفرشون تونستن برن خونه، یعنی مادر شما جلوی 260 نفرشون رو به تنهایی گرفت، یک دست به دیوار گذاشت، یک دست کمر علی رو گرفت، گفت یا امام صادق آقاجان ،پسر پیغمبر ، مادرت چه جوری شهید شد : صدا زد تا کار به اینجا رسید ، یک دفعه نانجیب صدا زد : کجاست این قنفذ و مغیره ، بگین بیان جلو !! سادات اینقدر زدن که دست مادرتون از کمر امیرالمومنین جدا شد!! علی رو بردن، تا به خودش آمد بی بی، نگفت محسنم ، نگفت چرا اینجور شد ، صدا زد فضه آقام کجاست ، من میخوام یه جمله روضه بخونم ، این رو علامه مجلسی در بحار آورده ، میگه وارد مجلس شد، دید اون نانجیب شمشیر بالای سر امیرالمومنین گرفته، همتون شنیدید ، گفت الان نفرینتون میکنم، یک دفعه صدا زد : سلمان نذار فاطمه نفرینشون کنه، ( تا اینجا رو شنیدید، اینجا رو براتون بازش میکنم ) میگه تا سلمان گفت بی بی ، امیرالمومنین میگه نفرین نکن ، گفت باشه نفرین نمیکنم اما سلمان برو اینا بگو فاطمه میگه من خونه نمیرم، من جلوی درب نشستم تا علی از جلوی چشمان من از این درب خارج بشه ( ای قربون غیرتت بی بی ) میگن اینقدر نشست امیرالمومنین رو از دستشون رها کرد، اینجاست حرف دل من ، میگن تا امیرالمومنین اومد بی بی تمام قامت بلند شد جلوی امیرالمومنین، سیدا باباتون سرش رو انداخت پایین، میگن تا دید امیرالمومنین سرش پائینه، ( عین روایت رو دارم میگم ها ) میگن علامه مجلسی میگه با این دستش هی رو کتف امیرالمومنین میزد میگفت : یااباالحسن: روحی لروحِکَ الفِدا ، زهرا برات بمیره، سرت رو بگیر بالا آقای من، تو کوچه هی میومدن هی دورش میرفت میگفت : ببخشید آقا باهات بد حرف زدن ، آقاجان هرچی تلاش کردم بی نتیجه شد، زهرا رو ببخش، همه اینها گذشت ، امیرالمومنین هنوز فاطمه داره، اما اون لحظه آخری که هرچی صداش زد جواب نیومد، کجا رو میگی روضه خون ؟؟! اونجایی که میگفت:
کَلمینی ( فاطمه جان؟! ) چیزی که به من نمیگه پسرت کلمینی
کلمینی بگو تو کوچه چی اومد به سرت کلمینی
دید جواب نمیده، میدونی چیکار کرد ؟؟ دیدن علی با همه اضطراب صدا میزد فاطمه ؟؟!
غرق در أمن یجیبم فاطمه تازه فهمیدم غریبم فاطمه

همچنین برای خواندن دیگر مقالات مشابه و استفاده از تفسیر زیارت جامعه کبیره حاج غلام رضازاده کلیک کنید.

• وَ الحَقُ مَعَکُم وَ فیکُم وَ مِنکُم وَ إلَیکم :

صدا زد آقاجان: از امام صادق سوال کرد : آقا چرا میفرمان : الف لام میم ذلکَ الکِتاب لا ریبَ فیه هُدی لِلمُتقین ، آقا چرا نگفته هذا الکتاب؟؟ چرا گفته ذلک الکتاب ؟؟ آقا اون کتاب چیه ؟؟ امام صادق فرمودند : ذلک الکتاب عَلیُ ، همه چی علیه

• وَرَحمهُ المَوصوله :

همه رحمت ها منقطع میشه، رحمت پدرت، رحمت مادرت، رحمت بزرگترا، تنها رحمتی که بعد از مرگ هم منقطع نمیشه ، همین رحمتِ درب خانه اهل بیته

• وَ ما خَصَنا بِه مِن وِلایَتِکُم ، طیباً لِخَلقِنا وَ طَهارَهً لأَنفُسِنا :

وجود نازنین پیغمبر فرمود : اولین نعمت خدا به یک انسان اینه در ولادتش طیب و طاهر باشه ، هرکی محبت علی و اولاد علی داره ولادتش همین جمله¬ست : طیباً لِخَلقِنا ، ولایت شما ما رو اینجوری پاکیزه کرده ، روح پدرامون شاد، روح مادرامون شاد ، ما حلال زاده ایم الحمدلله

• بِأبی أنتُم وَ أُمی وَ أهلی و مالی و اُسرتی :

یه جمله بگم : محضر امیرالمومنین نشستن ، یک دفعه یکی شروع کرد یه جمله¬ای گفتن، اسم ابیذر غفاری اومده، ابیذر غفاری، اون صحابه بزرگ پیغمبر ، اون یار همیشگی امیرالمومنین ، دیدن رنگ چهره امیرالمومنین عوض شد ، گفتن آقا شنیدیم یه چند روز قبل، خلیفه سوم آدم فرستاده درب خونه ابیذر، میخواستن ابیذر رو بخرن به قول خودمون، اومده دمه درب خونش، درب خونش رو زدن، شب بود، اومد پشت درب، درب رو باز کرد، دید فرستاده های خلیفه¬ان، پول آوردن، طلا آوردن، یه نگاهی کرد، گفتن تو نمیخوای دست از علی برداری؟؟ یه نگاه بهشون کرد با اخم ، جلوی دشمن باید با اخم بایستی رفیق !! گفت شما دو تا توهین به من کردید، اول اینکه بگید ببینم نامردا قیمت علی اینه؟؟ به خدا عالم و آدم قیمت علی رو نمی دونن! قیمت علی رو فقط اون خانمی می دونه که الان بهت گفتم همه وجودش رو برای علی فدا کرد، گفت دومین توهینی که شما به من کردید اینه : شما فکر کردید ابیذر علی می فروشه؟؟ به خدا همه ثروت عالم رو به دست من بدید یه تار موی علی رو به شما نمیدم!! امیرالمومنین گریه کرد، گفتن آقا چرا گریه میکنی ؟؟ گفت فقط همین رو بهتون بگم وقتی این حرف رو ابیذر زد ، درب رو محکم به روشون بست ، برگشت سه شبانه روز بود خودشُ زن و بچه¬هاش خونه گرسنه بودن، مردم پای ولایت باید این جوری بایستیم، به خدا هرموقع صدای شمشیر مالک از دوازده قدمیه خیمه معاویه بلند شد، تو لشگر علی فتنه بلند شد، مراقب باشیم تو این چند قدمیه به خیمه معاویه نکنه یه عده تو لشگر علی توطئه کنن، نکنه اشعث¬ها و اونهایی که خسته شدن ( بعضی هاشون خسته شدن، بعضی هاشون کم آوردن، بعضی هاشون نفوذیه معاویه¬ان ) نکنه فتنه کنن، صدا زد به آقام بگید دوازده قدم مونده کار رو تموم کنم، علی این همه شهید دادیم برای صفین، بزار تموم کنم کار رو !! دوباره خبر آمد مالک اگه میخوای به خیمه معاویه رسیدی ، برمیگردی تو لشگر علی رو زنده ببینی برگرد، از دوازده قدمیه خیمه برش گردوند، یه دعا کنم بلند آمین بگید ؟؟ خدایا در این فتنه¬ها این مملکت امام زمان، این مردم عزیز رو رو سفید خارج فرما، خدایا روسفید شدن ما رو ، قبول شدن ما رو در این فتنه¬ها مایه زمینه سازی فرج بقیه الله الاعظم بفرما…

• وَ بِکُم یُنَزِلُ الغیث :

ما برای اهل بیت گریه کردیم، به خدا نگید حرفش علمی نیست، نگید روضه خون همین جوری داره حرف میزنه، نه عزیز دلم، غلط کردن اینا میخوان ، اون نانجیب سرکرده آمریکا، ببخشید تو حرم امام رضا اینجور حرف میزنم، این سگ نگهبانش اسرائیل ، این نخست وزیرشون میگه ما آب رو به شما میدیم !! ما آب از شما میخوایم چیکار!! همه روزی که از آسمون داره به زمین میاد از محضر امام رضای ماست، شما هم سر سفره آقای ما نشستید، اینها اعتقاد ماست، اعتقاد ما رو که نمی¬تونید سست کنید.

• یاوَلی الله، إنَ بَینی وَ بَینَ اللهِ عَزَوَجلَ ذُنوبا لا یأتی عَلَیها إلا رِضاکُم :

بین منو خدا گناهانی هست ، یا امام رضا اگه شما از ما راضی نشی خدا از ما نمیگذره، رضایت خدا به رضایت شماست، دعامون کن آقا، آقا خیلی به دعای شما نیاز داریم، آقاجان همه عالم جمع شدن ما رو از درب خونه شما جدا کنن، پدرا مادرا خیلی دعا کنید برای جوونهاتون، جوون¬ترایی که خدا بهتون اولاد داده امشب بغلش کردی ببر کنار امام رضا بگو آقاجان به خودت سپردمش، آقاجان بچم رو تو حرم آوردم به خودت سپردم، خدا رحمت کنه شهید برونسی¬رو، خانمش میگه آخرین شب اومد صدا زد حاج¬خانم پاشو این بچه هارو بردار بریم حرم امام رضا، میگه اومدیم حرم من یه گوشه نشستم ، میگه دیدم دونه دونه این بچه هارو بر میداره میره کناره حرم برمیگرده میاد، یه دختربچه تازه خدا به ما داده بود، آخرین نفر این رو گرفت بغلش، میگه با یه حالی رفت پیش امام رضا، برگشت دیدم خیلی گریه کرده، بچه رو داد بغل من گفت خانم !! من دیگه میرم، آوردمت با این بچه¬ها سپردمت به امام رضا، از این به بعد کارت یه جا گره خورد درب خونه هیچکس نمیری¬ها!!! میری درب خونه امام رضا ، آقاجان یا امام رضا :
خیلی گره به کارمه، خیلی گرفتارم خیلی عزیز من خیلی بدهکارم ( اما آقاجان )
خیلی خیلی خیلی خیلی دوسِت دارم
بدم اما دوست دارم امام رضا، امشب یه کاری با ما کن ( جوونها نگید نمیشه¬ها، نمیخواد خودت رو خیلی به درب و دیوار حرم بزنی ) عرض کردم اومد پیش امیرالمومنین گفت: آقا هم خودم محبتم، هم خانمم محبته، هم همه بچه¬هام، این بچه¬ام هم محبته اما آقاجان رفته شام برگشته حرف¬های ناجور میزنه، آقا نسبت به شما متزلزل شده اعتقاداتش، فکر میکنی امیرالمومنین چیکار کرد ؟؟ فکر میکنی گفت بگو بیاد بنشینم باهاش حرف بزنم؟؟ نه!! میگه اقا فرمود کدومته جوونت؟؟ گفت آقا اون جوون رو می¬بینی کنار دیوار ایستاده؟؟ میگن امیرالمومنین یه نیم نگاهی به این جوون انداخت تا سر رو برگردوند دیدن این جوونه بُدو بُدو اومد، خودش رو انداخت رو قدم امیرالمومنین گفت: غلط کردم آقا، من دوسِت دارم. مردم !! ماها بلدیم چه¬جوری این خانواده رو دلشون رو بدست بیاریم!! جون مادرت یا امام رضا!! دارم از دست میرم جون مادرت، دنیا داره ما رو با خودش میبره جون مادرت، راضی نشو روزهای بدتر از این رو هم ببینی آقاجان، من که نمی¬دونم محسن حججی اون شب آخر اومده چه جوری باهات حرف زده، که اون جوری قبولش کردی، من بلد نیستم مثل خوبها حرف بزنم، منم دارم به زبون خودم میگم گناه کردم، غلط کردم، بد کردم، نفهمیدم، دستم رو بگیر آقاجان … حالا یه مُزده !! عبدالله بن أبان میگه : اومدم پیش امام رضا گفتم آقا !! برای خودم و زن و بچه¬هام دعا کن، میگه داشت میرفت، یکدفعه ایستاد، برگشت گفت : عبدالله بن ابان !! به قول من بی معرفت!! تا حالا دعاتون نمی¬کردم؟؟!! گفت هرروز دعاتون میکنم، مگه نمی دونی نامه عمل شما رو هرروز میدن دست ما!! آبرومون میره نامه عملم امشب دست شما برسه آقاجان !! نگاه نکن، خراب کردم! فرمود نامتون رو نگاه میکنیم، اگه عمل خیری انجام داده باشید دعاتون می¬کنیم، نامه عملمون دست امام زمان میرسه، خانم¬ها، جوونها، تو رو به خدا این همه کلنجار نرو با خودت ، نگو اگه این یک چادر رو سر نکنم چی میشه ؟؟!! چرا این¬ورش رو نگاه نمی¬کنی؟؟ همه عالم دارن پول خرج میکنن یک متر پارچه رو روی سر تو نبینن!! این همه پول رو برای چی داره خرج میکنه؟؟ چقدر این یک متر چادر تو داره آتیششون میزنه!! بگیرید این یادگاری حضرت زهرا رو! اگر این چادرم سرت نکنی نمره 10 هم بهت میدن، خوب چرا 20 نگیری درب خونه حضرت زهرا ! امام زمان نگاه میکنه میبینه منه مهدی رسولی بازم خراب کردم، میگن دست میبره زیر محاسنش، محاسن رو میگیره بالا، میگه خدایا به خاطره من ببخش!! من ضمانتش میکنم، خوب میشه، از نماز شب من بردار رو نامه عملش بزار آبروش نره.

 

پایان تفسیر زیارت جامعه کبیره حاج مهدی رسولی، شما همچنین میتواند از دیگر مقالات سایت و منابع آموزشی دیدن کنید.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا