تفسیر دعای ندبه استاد حاج محمد فراهانی
بسم الله الرحمن الرحیم
• وَلایَقولَ أحَدُ لَولا أرسَلتَ إلَینا رَسولا مُنذِرا وَ أقَمتَ لَنا عَلَما هادیا، فَنَتَبِعَ آیاتِکَ مِن قَبلِ أن نَذِلَ وَ نَخزی :
اجازه بدید یه تفسیر کوتاهی بگم، اینجا می فرماید خدا حجت رو بر همه تمام کرد، تا کسی نگه اگر پیغمبری ارسال میشد و میومد ما قبول می کردیم دین خدا رو ، یه دنیا این حجت تموم کردنا روضه داره آی سادات! یکی از این حجت تموم کردنا این بود : مولا علی دست فاطمشو می¬گرفت این روزها، درب خونه مهاجرین و انصار می برد، میگفت مگه شما عهد نبستید منو یاری کنید ؟؟ همه می گفتن باشه علی فردا صبح میایم!! آقا می رفت می دید حتی یک نفر هم نیامده!! امان از این حجت تموم کردنا !! یکی هم براتون تو کربلا بگم، نمیخوام زیاد طولانی بشه، یه جا هم دیدن تو کربلا حسین میخواد حجت تمام کنه، چیکار کرد ؟؟ عمامه پیغمبر رو به سر گذاشت !! ردای پیغمبر رو به دوش انداخت !! دیدن یه شیرخواره رو روی دستش گرفته !! ای کاش حجت تمام نمیکرد !! آخه این حجت با تیر سه شعبه تمام شد…
• وَ أودَعتَهُ عِلمَ ما کانَ وَ ما یَکونُ الی انقِضاءِ خَلقِک :
اینجا میگه علم ما کانُ ما یَکون رو به پیغمبر دادیم، بله به بی بی فاطمه داد، تو مصحف بی بی فاطمه، اسم تک تک شماها رو بی بی نوشته، با اسم پدرتون با اسم مادرتون، همه شما رو میشناسه، اون پیرغلام و بزرگ ترایی که دمه درب نشستن به همه خوش آمد میگن، آبرو پیدا کردن، امام حسین به ملاصالح مازندرانی که رفته بود کربلا فرمود: فرمود ملاصالح : رفتی مازندران یادت نره به اون کفشدار جلستون سلام منه حسین رو برسون، اما ملاصالح یه خواهش ازت دارم ، بفرما آقا؟؟!! فرمود ملاصالح شب جمعه اومدی کربلا روضه علی اکبرمو نخون!! چرا آقا؟؟ آقا فرمود آخه مادرم فاطمه کربلاست!! مادرم بی تاب میشه !! آی پیرغلامی که دمه درب حسینیه نشستی ، حتما شما امام زمان رو می بینی، سفارش هممون رو به آقا بکن، بگو آقا ؟؟ بیا و امروز دیگه سوا نکن!! هممون رو با هم بخر … من تمام عمرم خوشم به این خاطر که اسمم تو کتاب بی بی فاطمه نوشته شده، نوشته شده میدونی یعنی چی ؟؟ یعنی بی بی چشمش به اسم منم افتاده !! یعنی بی بی منم خریده!! اما میخوام بگم بی بی جان اگه یه وقت خواستی برای من دعا کنی نکنه دستتو بالا بیاری !! چرا ؟؟ آخه بی بی جان شنیدم دستت خیلی درد میکنه!! شنیدم نمی تونی موهای زینبتو شونه کنی !! خود بی بی فرمود :
از درد شانه ، شانه نشد موی زینبم دیگر حسین را نتوانم بغل کنم
• قُلتَ إنَما یُریدُ الله لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِجسَ أهلَ البیت وَ یُطَهِرَکُم تَطهیرا :
تا این آیه قرآن رو می خونم یاد شام می افتم، واویلا!! یه پیرمردی هی فحش میداد!! هی ناسزا میگفت!! دید امام سجاد داره قرآن میخونه، گفت مگه شما قرآن بلدید ؟؟!! مگه شما از دین خارج نیستید؟؟!! گفت آی پیرمرد قرآن خوندی ؟؟ گفت آره خوندم، گفت این آیه رو شنیدی ؟؟ گفت کدوم آیه رو ؟؟ گفت : إنَما یُریدُ الله لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِجسَ أهلَ البیت وَ یُطَهِرَکُم تَطهیرا ، گفت بله خوندم حفظم این آیه رو !! آقا فرمود این اهل بیتی که تو قرآن نوشته مائیم!! اگه میخوای پسر پیغمبر رو ببینی، سرت رو بلند کن، اون سری که بالای نیزه¬ست سر حسین فاطمه¬ست…
• مَن کُنتُ مَولاه فَعَلیُ مَولاه :
تو محراب نشسته، سلمان اومد جلو، علی جان ؟؟ بهترین ساعت عمر شما کی بود ؟؟ فرمود سلمان : اون لحظه ای که پیغمبر دست منو گرفت برد بالا فرمود : مَن کُنتُ مَولاه فَعَلیُ مَولاه ، گفت آقاجان سخت ترین لحظه عمر شما کی بود ؟؟ دیدن مولا علی اشک تو چشماش حلقه زد، چشما کاسه خونه شد، داره مثل ابر بهار گریه میکنه، فرمود سلمان سخت ترین ساعت عمرم اون لحظه ای بود که فاطمه بین درب و دیوار منو صدا میزد…
• مُجتَمِعَهُ عَلی قَطیعَهِ رَحِمِه :
ای وای چه روضه هایی !! باز نمی کنم
• وَ إقصاءِ وُلده :
فدای بچه های آوارت بشم آقا !! اما آقا این گریه کنایی که پای ندبه نشستن به خودت قسم، دو ماه کل محرم آواره بودن!! آواره این هیئتها ، چرا ؟؟ آخه شنیده بودن بچه های حسین آواره کوه و بیابون شدن، آقا نگاشون کردی دستت درد نکنه دعوتشون کردی
• همه باید روضه بخونیم، چه روضه¬ای ؟؟ فَقُتِلَ مَن قُتِل … خدا صبرتون بده برای بعدیش !! … وَسُبیَ مَن سُبی… یک کلمه بگم ؟؟ امان از اسارت
• وَ أُقصیَ مَن أُقصی :
ای دور از وطن حسین جان، ای بی کفن حسین جان، ای تشنه لب حسین جان… این أُقصیَ مَن أُقصی یه عمر روضه داره، یکیش دختر سه سالست که از کاروان جا موند توی این بیابونا!! الهی بمیرم براش
• فَلیَبکِ الباکون :
یعنی باید گریه کنن برای اهل بیت پیغمبر
• وَإیاهُم فَلیَندُب النادِبون :
باید ندبه کنی، یعنی بلند بلند گریه کنی
• وَالیَصرُخِ الصارِخون :
باید داد بزنی
• وَ یَضِجَ الضاجون وَ یَعِجَ العاجون :
برای چی ها ضجه بزنی ؟؟
• أینَ الحَسَنُ أینَ الحُسین :
اینا رو بی بی فاطمه داره تو عرش میگه ها !! یه جا هم دخترش میگفت: اینَ الحسین ؟؟ بابام کجاست ؟؟ اما وقتی می دید کار خیلی سخت شده میگفت عموم کجاست ؟؟
• أینَ الطالِبُ بِدَمِ المَقتولِ بِکَربلا :
یعنی آقاجان ما هم هستیم اون روز ؟؟ انتقام بگیریم از حرمله!! انتقام بگیریم از دومی !! انتقام بگیریم از خولی!! آخه ما از اینها بدمون میاد!! ما هم مثل دختر سه ساله که میگفت بابا :
من از طناب بدم میاد از اضطراب بدم میاد
( غیرتی ها ببخشید، خواهرایی که صدای منو می شنون ببخشن ) از خنده های حرمله پیش رباب بدم میاد
• لَیتَ شِعری أینَ استَقَرَت بِکَ النَوی :
ای کاش می دونستم الان کجایی آقاجان ؟
• عَزیزُ عَلَیَ أن أرَی الخَلقَ وَلا تُری :
آقاجان برام سخته مردم رو ببینم تو رو نبینم!!
• وَلا أسمعَ لَکَ حَسیسا وَ لا نَجوی :
فدای صدات بشم آقاجان
• عَزیزُ عَلیَ أن تُحیطَ بِکَ دونَیِ البَلوی :
برای من سخته تو تنها گرفتار باشی مهدی جان ، بلا دورت رو احاطه کنه
• بِنَفسی أنتَ مِن مُغَیَبٍ لَم یَخلُ مِنا :
فدای اون آقایی که یک لحظه از من غافل نیست، همیشه هوامو داشته، اما من همش بهش جفا کردم، بی محلی کردم
• بِنَفسی أنتَ مِن نازِحٍ ما نَزَحَ عَنا :
فدای اون آقایی که با اینکه با چشم نمی¬بینمش اما همه بند بندم میگه مهدی جان فدات بشم آقاجان
• بِنَفسی أنتَ اُمنیَهُ شائقٍ یَتَمَنی :
فدای اون آقایی که همه تو حسرتش جون میدن، آقا نکنه من جون بدم و نبینمت ؟؟!!
• هَل إلَیکَ یابنَ أحمدَ سَبیلُ فَتُلقی :
آقاجان یک راهی داره که من بتونم شما رو ببینم ؟؟
• فَبَلِغهُ مِنا تَحیَهَ وَ سَلاما :
سلام ما رو به آقامون برسون.