دوره تکمیلی / شعر و روضه امام کاظم (ع) – ناله و فریاد من سودی به حال من ندارد


 

 

سبک مجلسی 7 شعر و روضه

 

ناله و فریاد من سودی به حال من ندارد
از که آزادی بخواهم این قفس روزن ندارد
زخم گردن، جسم نیلی، پای خون آلوده گوید
آسمان زندانیی مظلومتر از من ندارد
آنچنان افتاده ام از پا در این زندان که دیگر
دست من تابی که غُل بردارد از گردن ندارد
کس نگوید آخر ای بیدادگر صیاد، بس کن
مرغ بال و پرشکسته در قفس کشتن ندارد
دوستان یاد آورید از گریۀ ویران نشینی
کو تسألّئی به غیر از خندۀ دشمن ندارد
نیست یکسان حبس تاریک من و زندان یوسف
او چو من آثار زنجیر ستم بر تن ندارد
او دگر نشکسته درهم استخوان ساق پایش
او دگر در گوشه مطموره ها مسکن ندارد
گفت: «هارون بیا دیگه بسه، دل فاطمه رو شاد کن، چهارده سال آقامون گوشه زندان، ا گه می خوای چیزی به من بدی نامه آزادی آقامونِ، » گفت: «بیار بنویسم؛» کاتب اومد نوشت مُهر کرد داد دستش گفت: «برو.» شبونه اومد تو پوست خودش نمی گنجه همسرش دیدش گفت: «چته، انقدر خوشحال تا حاال نبودی، ندیده بودمت؟» گفت: «چون نمی دونی چیکارکردم دل فاطمه رو شاد کردم، نامه آزادی موسی بن جعفر ُ گرفتم.» شبونه این زن و مرد هر دو راه افتادن یک به یک در خونه های بزرگای شیعه رومی زدن: «بیائید همتون فردا بیاید جلو در زندان جمع بشید آقامون می خواد آزاد بشه.» وای شیعه های عاشق با یه حالی جمع شدند، همون شبونه هارون ملعون مست لایعقل بود این کار ُ کرد. به هوش اومد گفت: «عجب کاری کردم آزاد بشه که آبرومون میره، این همه شکنجه دادیم پسر فاطمه رو.»
همون شبونه قاصد فرستاد گفت: «برید پهلوی “سندی بن شاهک” بگید کار ُ تموم کنه.» کاری کردن که نباید می کردن، آه بمیرم زهری رو به آقا “موسی بن جعفر” خورانیدن، همه منتظرن یه وقت دیدن یه بدنی رو غریبانه دارن از در زندان بیرون میارن ، یاللعَجَباین حمّالها اومدن بدن رو برداران گفتن: «عجب آقایی که چهارده سال گوشه زندان، چطور بدن انقدر سنگینِ؟» عبا رو کنار زدن دیدن هنوز غل و زنجیر تو دست و پای آقاست ، رفقا در اهل بیت سه تا بدن بود سه روز و سه شب این بدنا رو زمین موند بعد دفن شد، یکی بدن آقا “موسی بن جعفر” بود ، یکی بدن “جواداال ئمه”، اما می دونم می خواید چی بگین، بابا ا گر سه روز و سه شب این بدن روی زمین بود اما شیعیان بغداد اومدن گرونترین کفنها رو آوردن با احترام بدن “موسی بن جعفر” دفن شد، این بدن ُ گل بارون می کردن “لا یوم کیومِک یا ابا عبدالله” حسین، حسین، حسین …

 

بانوای : حاج محمد طاهری

سبک قبلی در دوره تکمیلی ، شعر و روضه(آن طایر بهشتی تنها در آشیانه) – سبک بعدی در دوره تکمیلی ، شعر و روضه(کبوتر بیا با هم پر بزنیم)

دکمه بازگشت به بالا