نقد و بررسی نقل های کشف رأس مخدرات در مقتل شیخ صدوق از منظر علامه سنقری حائری
دکتر محمد فراهانی، دکترحسین محمدی فام
چکیده:
این مقاله بررسی و تحلیلی است بر روایات مشتمل بر موضوع کشف حجاب مخدّرات اهل بیت امام حسین(ع) در مقتل شیخ صدوق، بر مبنای آنچه که علامه شیخ محمد علی سنقری حائری در کتاب العاصمیه مورد نقد قرار داده است. علامه سنقری در این رساله دو روایت از منقولات شیخ صدوق پیرامون چهره گشایی از حرم امام حسین (ع) را ذکر و مورد بررسی متنی و سندی قرار داده است. در این پژوهش، پس از بررسی سندی روایات مشتمل بر کشف رأس بنات رسول الله (ص)، ادلهی عقلی این دسته از روایات، نقادی گردیده سپس معنای لغوی لوازم حجاب و معنای مجازی و کنایی تعابیر مربوط به کشف شَعر و وجه اهل حرم امام حسین (ع)، مورد کند و کاش قرار گرفته است که در نتیجهی آن با بررسی سندی این روایات، ضعف سندی آن ها آشکار و در بررسی متنی آن ها بر مبنای ادلهی عقلی دانسته می شود: کشف شعور بنات الرسول (ص) محال و با غیرت و حکمت الهی و همچنین عصمت حضرت زینب کبری (س) تعارض دارد و در نتیجه، به جهت ضعف سندی روایات مورد استناد شیخ صدوق در کشف رأس مخدرات و تعارض آن دو با غیرت و حکمت الهی، نظریهی علامه سنقری حائری، مبنی بر عدم امکان کشف رأس بنات الرسول(ص)، مورد تایید قرار می گیرد.
واژگان کلیدی:
امام حسین(ع)، عاشورا، کربلا، مخدّرات، کشف حجاب، غارت خیام
برای دانلود فایل پی دی اف مقاله اینجا کلیک کنید : «مقاله کشف راس مخدرات»
1. مقدمه
در مرویات و احادیث، احیای شعائر الهی، علی الخصوص اقامهی مجالس ذکر حضرت سیدالشهداء (ع) مورد تأکید خاص اهل بیت (ع) قرار گرفته؛ تا جائیکه در کلام معصومین (ع) مکرر نسبت به ثواب و برکات آن تأکید صورت گرفته است و گزارشهای متعددی از ذکر مصیبت امام حسین (ع) توسط پیامبر اکرم (ص) (ن.ک: خوارزمی، 1381: 1، 239)، امیرالمؤمنین(ع) (ن.ک: ابن بابویه، 1400: 597-598)، حضرت زهرا(س) (ن.ک: ابن شهر آشوب، 1379: 4، 63)، امام حسن(ع) (ن.ک: ابن بابویه، 1400: 115-116)، امام سجاد(ع) (ن.ک: ابن قولویه، 1356: 107)، امام باقر(ع) (ن.ک: ابن قولویه، 1356: 104)، امام صادق(ع) (ن.ک: کشی، 1348: 289)، امام کاظم(ع) (ن.ک: ابن بابویه، 1400: 128)، امام رضا(ع) (ن.ک: همان، 129-130)، امام عسکری(ع) (ن.ک: طوسی، 1411: 2، 826) و امام زمان(عج) (ن.ک: ابن مشهدی، 1419: 504-505)، ثبت وضبط گردیده و به دست ما رسیده است.
علاوه از بهره های اخروی که بر ذکر مصائب و بکاء بر حضرت اباعبدالله الحسین (ع) مترتب است، فواید دنیوی و ملموس زیادی در زندگی مادی انسان ها از این توسلات تجربه شده است که شیاطین جنی و انسی را بر آن داشته، تا تمام اهتمام خود را به خدشه دار کردن این ساحت مقدس مصروف دارند و علاقمندان اهل بیت (ع) را از برکات بی مانند این عبادت مبارک، محروم سازند. به نظر می رسد یکی از اقدامات در این عرصه اشاعه و پرداختن به روایت های تاریخی شاذ و نادری است که با شئونات اهل بیت (ع) سنخیت ندارد. از جملهی این اخبار شاذ و نادر، کشف رأس زنان کاروان حسینی بعد از غارت خیام و در دوران اسارت است که از ساحت مقدس آل الله (ع) به دور است.
پس از شیوع اخبار دال بر کشف حجاب از مخدرات حرم آل الله در منابر، مجالس و مراثی که دستاویز مغرضان و معاندان برای شبهه افکندن در اصول و عقاید مومنین به مکتب اهل بیت (ع) قرار گرفت آیت الله شیخ محمد علی سنقری حائری[3] به جهت ادای وظیفه علمی و دینی، کتابی را با نام «العاصمیه» در رد ادعای کشف رأس مخدرات آل الله (ع) به تحریر درآورد(ن.ک: سنقری حائری، 1381: 39-40) و در آن به اثبات عصمت خاندان رسالت و رفع شبهات در کشف رأس حرم امام حسین (ع) پرداخت. این کتاب به زبان عربی مرقوم و سپس توسط مولف ترجمه گردید که نسخه خطی آن توسط روح الله عباسی با نام «چهره گشایی دختران امام حسین(ع)» در سال 1381ش به چاپ رسید. در این مقاله قصد بر آن است نقل هایی که در مقتل شیخ صدوق (ره) پیرامون کشف رأس مخدرات حرم امام حسین (ع) آمده است، با بررسی سندی و متنی مورد نقد و تحلیل قرار گیرد.
- معرفی مقتل شیخ صدوق
چنانچه در کتب تراجم آمده است «ابن بابویه قمی» مشهور به «شيخ صدوق» متوفای سال 381 قمری، از عالمان و دانشوران بی بدیل شیعه و دارای 250 عنوان تألیف بوده است که از بین آن ها چهارده اثر به دست ما رسیده است (ابن بابویه، صحتی، 1384: 27). شیخ صدوق در کتاب «من لا يحضره الفقيه»[4] و «الخصال»[5]، به کتابی از خود با عنوان «مقتل الحسین (ع)» اشاره کرده که مفقود گردیده است و هم اکنون در دسترس ما نیست. محتوای «مقتل الحسین (ع)» تألیف شیخ صدوق را، محمد صحتی سردرودی از آثار دیگر او استخراج و با عنوان «مقتل الحسین (ع) به روایت شیخ صدوق (ره)، امام حسین (ع) و عاشورا از زبان معصومان (ع)» بازآفرینی و منتشر کرده است. مؤلف در مقدمهی کتاب اشاره می کند که غالب اخبار آن از آثار موجود شیخ صدوق استخراج شده لکن موارد اندکی از روایات مقتل صدوق را با واسطهی بزرگانی چون: شیخ طوسی، شیخ مفید، حسن بن سلیمان حلّی و … از شیخ صدوق نقل کرده است. مطالب این مقتل عمدتاً مأثور و منقول از معصومین (ع) علی الخصوص امام سجاد (ع)، امام صادق (ع) و امام رضا (ع) با ذکر سلسلهی راویان به صورت معنعن است (همان، 27) و نزدیکی زمان تألیف این مقتل با عصر ائمهی معصومین (ع)، آن را از درجهی اعتبار بالایی برخوردار کرده است.
- نقد و بررسی سندی روایات کشف حجاب مخدّرات در مقتل شیخ صدوق
علامه سنقری حائری، کشف صورت و موی زنان حرم امام حسین (ع) را در تعارض با عقل و حکمت خداوند متعال و منقول از منابع اهل سنت می داند (سنقری حائری، 1381: 149) و در کتاب «العاصمیه» نقل های شیخ صدوق را ذکر و مورد نقد قرار می دهد که در ادامه به بررسی سندی این روایات می پردازیم.
3-1 بررسی سندی روایت شیخ صدوق از فاطمه بنت الحسین(ع) در کشف رأس
یکی از روایاتی که شیخ صدوق در موضوع کشف رأس پردگیان عصمت و طهارت در مقتل خود آورده است عبارت است از روایت «فاطمه بنت الحسین(ع)» از طریق عبدالله بن الحسن که متن آن چنین است: «…عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ المثنی، عَنْ أُمِّهِ فَاطِمَةَ بِنْتِ الْحُسَيْنِ، قَالَ دَخَلَتِ الْغَاغةُ عَلَيْنَا الْفُسْطَاطَ وَ أَنَا جَارِيَةٌ صَغِيرَةٌ وَ فِي رِجْلِي خَلْخَالانِ مِنْ ذَهَبٍ، فَجَعَلَ رَجُلٌ يَفُضُّ الْخَلْخَالَيْنِ مِنْ رِجْلِي… وَ انْتَهَبُوا مَا فِي الْأَبْنِيَةِ حَتَّى كَانُوا يَنْزِعُونَ الْمَلَاحِفَ عَنْ ظُهُورِنَا[6]»(ابن بابویه، صحتی، 1384: 175). در این نقل از قول فاطمه بنت الحسین (ع) به تاراج خیمه ها و برداشتن چادرها از سر زن ها اشاره شده است. سلسله سند این روایت را شیخ صدوق به صورت: «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ السَّعْدَآبَادِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ زِيَادِ بْنِ الْمُنْذِرِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الحسين [اَلْحَسَنِ] عَنْ أُمِّهِ فَاطِمَةَ بِنْتِ الْحُسَيْن» (ابن بابویه، 1400: 164-165) آورده است.
در اعتبار سنجی راویان این نقل، «مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ»، امامی و ثقة جلیل (حلی، 1402: 149)، «عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ السَّعْدَآبَادِيُّ»، امامی و ثقة علی التحقیق (طوسی، 1427: 433)، «أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ»، امامی، ثقة جلیل (نجاشی، 1365: 76)، «مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ البرقی»، امامی و ثقه (طوسی، 1427: 363)، در حالیکه شیخ نجاشی دربارهی او تعبیر «ضعیف فی الحدیث» را به کار برده است (نجاشی، 1365: 335). درباره راوی دیگر این حدیث «مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ»، اختلاف نظر بین علمای رجال دیده می شود، و او را با عباراتی چون: ضعیف (طوسی، 1427: 364)، کذاب (کشی، 1404: 2، 823)، فی بعض روایاته غلو و تخلیط (طوسی، 1420: 406)، توصیف کرده اند و برخی نیز او را ممدوح الروایه (کشی، 1404: 2، 792) و امامی صحیح المذهب (همان، 796) دانسته اند. حلقه های بعدی این روایت شامل: «أَبِي الْجَارُودِ زِيَادِ بْنِ الْمُنْذِرِ» که او را مذموم فی الروایة (همان، 498)، زیدی (طوسی، 1420: 406)، دانسته اند و «عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الحسين [اَلْحَسَنِ]» که صرفاً در کتب رجالی به زیدی مذهب بودن او اشاره شده است (کشی، 1404: 2، 632)، می باشد. با توجه به نقد و بررسی صورت گرفته در اعتبار راویان این روایت، دانسته می شود که این نقل از نظر اتصال، «موقوف» است که از اقسام حدیث ضعیف محسوب می شود و از حیث سند، ضعیف مهمل است؛ به این دلیل که از راوی آخر آن در کتب رجالی شرح حالی به دست نمی آید.
3-2 بررسی سندی روایت شیخ صدوق از حاجب عبیدالله بن زیاد
روایت دیگر شیخ صدوق در موضوع کشف رأس مخدرات امام حسین (ع) روایتی است از حاجب عبیدالله بن زیاد که طی آن به «مکشفات الوجوه» بودن زنان حرم اباعبدالله الحسین (ع) هنگام ورود به شام اشاره شده است. در این روایت آمده است: «… فَلَمَّا دَخَلْنَا دِمَشْقَ أُدْخِلَ بِالنِّسَاءِ وَ السَّبَايَا بِالنَّهَارِ مُكَشَّفَاتِ الْوُجُوهِ فَقَالَ أَهْلُ الشَّامِ الْجُفَاةُ مَا رَأَيْنَا سَبَايَا أَحْسَنَ مِنْ هَؤُلَاءِ فَمَنْ أَنْتُمْ فَقَالَتْ سُكَيْنَةُ ابْنَةُ الْحُسَيْنِ نَحْنُ سَبَايَا آلِ مُحَمَّد … »[7](ابن بابویه، صحتی، 1384: 199). سلسله سند این روایت را شیخ صدوق به صورت: «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ يَحْيَى الْبَصْرِيُّ قَالَ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زَكَرِيَّا قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَزِيدَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو نُعَيْمٍ قَالَ حَدَّثَنِي حَاجِبُ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ زِيَادٍ» آورده است.
در اعتبارسنجی راویان حدیث مذکور اگرچه وثاقت «مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطالقانی» ثابت نیست لکن او را امامی و از مشایخ صدوق دانسته اند (خوئی، 1372: 15، 231) و «عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ يَحْيَى الجلودی» و «مُحَمَّدُ بْنُ زَكَرِيَّا بن الدینار الغلابی»؛ از جانب رجالیون توثیق شده اند (ن.ک: طوسی، 1427: 435؛ نجاشی، 1365: 240 و 346) ؛ لکن درباره «أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَزِيدَ» نوشته اند «روی مضمرة» (خوئی، 1372: 2، 330) که نشانهی ضعف اوست[8](ن.ک: موسوی عاملی، بی تا: 2، 252) و علاوه بر آن در کتاب های رجالی از او شرحی نیامده است. راویان آخر این حدیث: «أَبُو نُعَيْمٍ» و «حَاجِبُ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ زِيَادٍ»، نیز ناشناخته و در کتاب های رجالی سخنی از آن ها به میان نیامده است. در نتیجه با توجه به آنچه در بررسی سلسله سند این روایت بیان شد؛ اگرچه این روایت از جهت اتصال، «مُسند» می باشد لکن از حیث سند به علت ناشناخته بودن راویان آخر آن، ضعیف مهمل محسوب می شود؛ لذا علامه سنقری درباره این نقل آورده است: «بس است از ضعفِ منقول، مجهول بودن منقولٌ عنه» (سنقری حائری، 1381: 195).
- نقد و بررسی متنی روایات کشف حجاب مخدّرات در مقتل شیخ صدوق
از ملاک های متنی نقد و بررسی روایات، ادلهی عقلی است؛ چه اینکه از مهمترین دلایل بر صحیح بودن حدیث، توافق آن با عقل است. لذا در بررسی متنی روایات شیخ صدوق در موضوع کشف رأس بنات الرسول (ص) از معیارهای عقلی بهره گرفته و آن ها را مورد نقد و بررسی قرار می دهیم.[9]
4-1 تعارض با غیرت الهی
علامه سنقری با اثبات مقام عصمت برای حضرت زینب کبری (س) و تبیین غیرت الهی، کشف حجاب حرم امام حسین (ع) را عقلاً مغایر با عصمت حضرت زینب (س) و غیرت الهی می داند که در ادامه به ذکر جزئیات این ادله می پردازیم.
4-1-1 عصمت حضرت زینب (س)
بر مبنای روایات، مرتبه ای از عصمت برای حضرت زینب کبری (س) متصور است که علامه سنقری دلایلی را بر این امر اقامه می نماید. یکی از ادله ای که بر عصمت حضرت زینب (س) دلالت دارد آیه تطهیر (احزاب، 33) [10] است که علامه سنقری آن را، علاوه بر اینکه بر عصمت اهل بیت (ع) دلالت دارد (ن.ک: سید مرتضی، 1410: 3، 134-135)، دالّ بر عصمت دیگر فرزندان حضرت زهرا (س)، از جمله حضرت زینب (س) می داند (ن.ک: سنقری حائری، 1381: 52-54)؛ و در این زمینه به روایتی مُسند از «حَسَنُ بْنُ مُوسَى بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءُ الْبَغْدَادِي» استشهاد می کند که طی آن امام رضا (ع) فرموده اند: « … إِنَّ فَاطِمَةَ (ع) أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَحَرَّمَ اللَّهُ ذُرِّيَّتَهَا عَلَى النَّارِ فَوَ اللَّهِ مَا ذَاكَ إِلَّا لِلْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ وُلْدِ بَطْنِهَا خَاصَّةً … »[11] (ابن بابویه، 1387: 2، 232). علاوه بر این روایت به روایتی مرسل[12] از «حِذْيَمِ بْنِ شَرِيكٍ الْأَسَدِي»، منقول از امام زین العابدین (ع) استشهاد می کند که در آن، پس از خطبهی قراء حضرت زینب (س) در کوفه، خطاب به ایشان می فرمایند: «يَا عَمَّةِ … وَ أَنْتِ بِحَمْدِ اللَّهِ عَالِمَةٌ غَيْرُ مُعَلَّمَةٍ فَهِمَةٌ غَيْرُ مُفَهَّمَة … » (طبرسی، 1403: 2، 305). با توجه به اینکه این روایت به کشف تمام و کمال حقیقت همهی امور بر حضرت زینب کبری (س)، بدون نیاز به معلم و مُفَهِّم دلالت دارد (ن.ک: سنقری حائری، 1381: 57)، شاهدی بر عصمت آن حضرت می باشد.
دلیل دیگر عصمت زینب کبری (س) این است که ابا عبدالله الحسین (ع) آن حضرت را، مرجع وصیت خود قرار دادند[13](ن.ک: ابن بابویه، 1395: 2، 501) و با توجه به روایت «أَنَّ أَوْصِيَاءَ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ مُحَدَّثُون» (کلینی، 1365: 1، 270)، که بر محدثه بودن کسی که وصی معصوم (ع) می شود دلالت دارد، و محدثه کسی است که «تُحَدِّثُهُمْ الملائكة و فيهم جبرئيل (ع) من غير معاينة» (طریحی، 1375: 2، 245)، ثابت می شود که حضرت زینب (س) محدثه است: (کسی که ملائکه و جبرائیل با او تکلم کند ولی او را نبیند) و این محدثه بودن، بر عصمت ایشان، در مراتبی پایینتر از مرتبهی ولایت مطلقه، دلالت می کند (ن.ک: سنقری حائری، 1381: 59-60).
از دیگر ادلهی عصمت زینب کبری (س)، تصرف تکوینی ایشان در جمادات است؛ کما اینکه آن حضرت قبل از شروع خطبه در کوفه با عبارت « … وَ قَدْ أَشَارَتْ إِلَى النَّاسِ بِأَنْ أَنْصِتُوا فَارْتَدَّتِ الْأَنْفَاسُ وَ سَكَنَتِ الْأَجْرَاس … » (طبرسی، 1403، 2، 304)، دستور سکوت دادند که به تبع آن همهی انفاس، حبس و صدای اجراس (زنگ هایی که بر گردن چهارپایان آویزان می کنند)، قطع شد. دلیل دیگر عصمت حضرت زینب (س) تسلط و توانمندی ایشان در خلق کلمات جامع و احتجاجات بلیغی است که در خطبه هایشان به منصهی ظهور رسید که از جهات مختلف تالی تلو سخن ائمهی معصومین (ع) است (سنقری حائری، 1381: 62)، تا جاییکه حضرت زین العابدین (ع) ایشان را با جمله «عَالِمَةٌ غَيْرُ مُعَلَّمَةٍ فَهِمَةٌ غَيْرُ مُفَهَّمَة … » (طبرسی، 1403: 2، 305)، مورد ستایش قرار دادند.
علاوه بر موارد مذکور حفظ امام سجاد (ع)، شاهدی دیگر بر عصمت حضرت زینب (س) است؛ چه اینکه در روایتی مسند[14] و معتبر آمده است: امام سجاد (ع) با عبور از قتلگاه و مشاهده ابدان پاک حضرت سیدالشهداء (ع) و شهدای اصحاب و بنی هاشم در شرف تسلیم جان قرار گرفتند؛ چنانکه در نقلی فرمودند «فَكَادَتْ نَفْسِي تَخْرُج»[15](ابن قولویه، 1356: 261). در این لحظات، زینب کبری (س) با تذکار روایت ام ایمن[16] آن حضرت را تسلیت دادند.
لازم به ذکر است که تلقی عصمت پیرامون زینب کبری (س) با عصمتِ مصطلح که صرفا درباره چهارده معصوم (ع) به کار می رود، تفاوت دارد و عصمت حضرت زینب (س) در مراتبی پایینتر از مرتبهی ولایت است و اگرچه پایینتر از عصمت چهارده معصوم، بالاترین رتبه از مقام عصمت به آن حضرت تعلق پیدا کرده است (سنقری حائری، 1381: 69)؛ و از القاب حضرت زینب (س)، عصمت صغری می باشد (محلاتی، 1368-1370: 3، 46).
4-1-2 تعارض کشف رأس مخدرات با غیرت الهی
یکی از صفات انسانی، غیرت است که به معنای، محافظت از ناموس و حفظ عزت می باشد (ابن اثیر، 1367: 3، 401). نسبت دادن آثار این صفت به خداوند متعال جایز دانسته شده است و بر مبانی روایات آثار غیرت در ساحت خداوند متعال در حد اعلاست. در روایتی صحیح آمده است: خداوند متعال از بندگان خود غیرتمندتر است و طی آن پیغمبر اکرم می فرمایند: «… إنّ سعدا لغيور، و إنّي لأغير من سعد، و اللّه أغير منّا » (ابن اثیر، 1409: 2، 205). در حدیث صحیح دیگری که در آن داستان هجرت حضرت ابراهیم (ع) ذکر شده، ذیل آیه «…إِنِّي ذاهِبٌ إِلى رَبِّي سَيَهْدِين» (صافات، 99) آمده است: پس از برد و سلام شدن آتش نمرود بر حضرت ابراهیم و تبعید آن حضرت به سرزمین شام، هنگامیکه «عرارة» سردمدار قبطيان، دست خود را به سمت همسر حضرت ابراهیم (ع)، دراز کرد، بلافاصله خشک شد؛ در این هنگام حضرت ابراهیم (ع) فرمودند: « … إِنَّ إِلَهِي غَيُورٌ يَكْرَهُ الْحَرَامَ وَ هُوَ الَّذِي حَالَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ مَا أَرَدْتَ مِنَ الْحَرَامِ … » (کلینی، 1365: 8، 370-373) و به غیرت الهی در حفظ ناموس خود اشاره کردند.
در نتیجه با توجه به دلایلی که در عصمت حضرت زینب کبری (س) و روایاتی که در غیرت الهی در حفظ نوامیس الهی ذکر شد علامه سنقری، تمکین نگاه اجانب را، توسط ذات غیور الهی، بر حرم اهل بیتی که به آن ها مقام عصمت داده است، ناروا و عادتاً محال می داند (سنقری حائری، 1381: 70-73).
4-2 تعارض کشف رأس مخدرات با حکمت الهی
وجود شر و بدی، به جهت مادی بودن، لازمه ی این دنیاست و به گفتهی ابن سینا: «آفات و شروری که عارض اشیای طبیعی می شود، ضروری عالم ماده و طبیعی است… عالم ماده نمی تواند خیر محض را بپذیرد»[17] (ابن سینا، 1404: 62) و همچنین به علت طبیعی بودن، محل تزاحم و تضاد است (ن.ک: محمد رضایی، 1384: 30). به همین جهت، اینکه امکان انجام کارهایی که منتهی به ظلم می شود برای ظالم وجود دارد؛ از روی غرض عقلی و فایده و حکمتی است که موافق با عدل الهی است؛ چنانکه خداوند متعال می فرماید: «ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ»[18] (روم، 41). با توجه به این مقدمه؛ شهادت اباعبدالله الحسین (ع)، تاراج خیمه ها و به اسارت رفتن اهل بیت امام حسین (ع)، اگرچه از هر مصیبتی بزرگتر و عظیمتر است، لکن برای آن فایده هایی بی حد و حصر متصور بوده است که در حقیقت حفظ دین مبین اسلام و شریعت پیامبر خاتم (ص) و اتمام حجت بر امت محمد (ص) از جملهی آن ها است؛ ولی علامه سنقری معتقد است: به هیچ وجه بر گشادگی رو و کشف رأس اهل حرم آل الله (ع)، حکمت، فایده و غرضی مترتب نیست و تمکین اینگونه آزارها، عبث و بیهوده است و بر آن هیچ مصلحت پنهان و آشکاری شمول ندارد. لذا علامه سنقری می نویسد: «…اگر متمکن سازد حق تعالی، ظالم را، از این مقدار جسارت مخصوص، و دفع ننماید؛ یا لازم آید عجز؛ یا صدور قبیح یا عبث و لغو؛ و همهی این ها بر حکیم و واجب تعالی، روا نباشد…» (سنقری حائری، 1381: 73-76) و مواجههی امام زین العابدین (ع) با کشف رأس مخدّرات و در عین حال تأیید آن محال است چرا که شریعت الهی، چنین قبیحی ذاتی را بر نمی تابد (همان، 79).
- بررسی فقه الحدیثی روایات مقتل شیخ صدوق در موضوع کشف رأس با بهره گیری از شناخت واژگان و علم بیان
در بررسی فقه الحدیثی روایات دال بر کشف رأس مخدرات در مقتل شیخ صدوق، علامه سنقری از مشکل الحدیث، که از فروع فقه الحدیث است (حاکم نیشابوری، 1400: 63)، بهره جسته است که در این قسمت از بحث با استفاده از دو مبنای علوم عربیت و شناخت واژگان در فقه الحدیث، به بحث و بررسی روایات مقتل شیخ صدوق در موضوع مورد بحث، می پردازیم.
5-1 شناخت واژگان متون روایات دال بر کشف رأس در مقتل شیخ صدوق
در یکی از روایت های منقول در مقتل شیخ صدوق آمده است که فاطمه بنت الحسین (ع) می فرماید: « … وَ انْتَهَبُوا مَا فِي الْأَبْنِيَةِ حَتَّى كَانُوا يَنْزِعُونَ الْمَلَاحِفَ عَنْ ظُهُورِنَا» (ابن بابویه، 1400: 164-165) که به غارت «ملاحف» از شانه زنان حرم امام حسین (ع) اشاره دارد. با توجه به معنای «ملاحف» در کتب لغت دانسته می شود، این عبارت، جمع «المِلْحَفَة» به معنی: «اللِّباس الذي فوق سائر اللباس» (ابن منظور: 1414: 9، 313) است؛ کما اینکه در روایتی آمده: «عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (ع) عَنْ أَدْنَى مَا تُصَلِّي فِيهِ الْمَرْأَةُ، قَالَ دِرْعٌ وَ مِلْحَفَةٌ فَتَنْشُرُهَا عَلَى رَأْسِهَا وَ تَجَلَّلُ بِهَا» (عاملی، 1409: 1، 13). در نتیجه با نظر به قرینه « … ظُهُورِنَا … » در متن حدیث، ملحفه، پوششی است که زنان مانند چادر، روی حجابهای دیگر خود قرار می دهند و با غارت آن حجابهای دیگر اهل حرم امام حسین (ع) همچنان باقی بوده است. با تطبیق این روایت، با تفسیر آیه: «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِن … » (احزاب، 59) و دقت در معنای «جلابیب» در آیه، در می یابیم استفاده از حجاب های متعدد نزد زنان آن زمان معمول بوده است؛ چنانچه «جلابیب» جمع «جلباب» و به معنای «ثوب أوسع من الخمار دون الرداء، تغطي به المرأة رأسها و صدرها» (فراهیدی، 1409: 6، 132): (جامه ای گشادتر از مقنعه، غیر از عبا که زن سر و سینه خود را در آن می پوشاند)، می باشد و در تفسیر آیه آمده است: « … و معنى التبعيض في “مِنْ جَلَابِيبِهِنَ” أن يكون للمرأة جلابيب فتقتصر على واحد منها … » (نیشابوری، 1416: 5، 476) که «من» در آیه برای «تبعیض» و نشانه ی حجاب زنان آن زمان با تعدد «جلباب» است (ن.ک: سنقری حائری، 1381: 172-173).
5-2 معنای کنایی و مجازی مکشفات الوجوه در روایت مقتل شیخ صدوق
استفاده از تشبیه، استعاره، کنایه و مجاز در ادبیات عرب معمول و از لوازم فصاحت و بلاغت در این زبان است. بر همین اساس باید در فهم روایات مربوط به کشف رأس به معنای مجازی و کنایی برخی عبارات و ترکیبات آن ها توجه داشت. در فهم تعبیر «مُكَشَّفَاتِ الْوُجُوه» در روایت حاجب عبیدالله بن زیاد: «… فَلَمَّا دَخَلْنَا دِمَشْقَ أُدْخِلَ بِالنِّسَاءِ وَ السَّبَايَا بِالنَّهَارِ مُكَشَّفَاتِ الْوُجُوهِ فَقَالَ أَهْلُ الشَّامِ الْجُفَاةُ مَا رَأَيْنَا سَبَايَا أَحْسَنَ مِنْ هَؤُلَاءِ فَمَنْ أَنْتُمْ فَقَالَتْ سُكَيْنَةُ ابْنَةُ الْحُسَيْنِ نَحْنُ سَبَايَا آلِ مُحَمَّد … »[19](ابن بابویه، صحتی، 1384: 199) بایستی توجه داشت که آن کنایه ای از آوردن حرم امام حسین (ع) در جمع نامحرمان است و معلوم می شود که حاضر شدن دختران رسول خدا (ص) در ازدحام نامحرمان از «گشاده بودن رو»، بدتر است. علاوه بر این کشف وجه، لفظی مطلق است که به اعتبار متعلقاتش مختلف می باشد؛ از جمله برداشتن مقنعه، قناع، خِمار، جلباب، ملحفه، معجر و… ، که همه ی اینها ابزار پوشاندن و تستر است و با این تعبیر، مجازاً منظور این بوده است که بخشی از لوازم حجاب مورد پسند اهل بیت (ع) و شایستهی جلالت ایشان، به غارت رفته است و همین امر موجب ناراحتی و اندوه بسیار زیاد آن ها گردیده است.
- نتیجه گیری
1- نقل هایی که دربارهی کشف حجاب بنات رسول الله در مقتل شیخ صدوق آمده است، غالباً از نظر سندی ضعیف هستند. کما اینکه روایت شیخ صدوق از فاطمه بنت الحسین (ع): « … دَخَلَتِ الْغَانِمَةُ عَلَيْنَا … وَ انْتَهَبُوا مَا فِي الْأَبْنِيَةِ حَتَّى كَانُوا يَنْزِعُونَ الْمَلَاحِفَ عَنْ ظُهُورِنَا» از حیث اتصال، «موقوف» و از حیث سند، ضعیف مهمل است. روایت دیگر شیخ صدوق از حاجبِ عبید الله بن زیاد: « … فَلَمَّا دَخَلْنَا دِمَشْقَ أُدْخِلَ بِالنِّسَاءِ وَ السَّبَايَا بِالنَّهَارِ مُكَشَّفَاتِ الْوُجُوهِ … » نیز اگرچه از نظر اتصال، مُسند است ولی از حیث سند، به خاطر مجهول بودن دو راوی آخر آن، ضعیف مهمل می باشد.
2- بر پایهی ادلهی عقلی، بر خداوند متعال که غیورترین وجود در عالم است؛ تمکین نگاه اجانب بر حرمی که، آن ها را از هرگونه رجس و پلیدی پاک کرده و آن ها را مقام عصمت داده است، در حالی که رأس و وجهشان حجابی ندارد، روا نیست.
3- شهادت امام حسین (ع)، سوختن و غارت خیمه ها و اسارت آل الله (ع)، اگرچه از اعظم مصائب است، لکن بر آن فایده های زیادی مترتب بوده است، ولی به هیچ وجه بر بیشتر از آن، یعنی گشادگی رو و کشف موی مخدّرات، حکمت، فایده و غرضی متصور نیست و تمکین اینگونه آزارها، لغو و بیهوده می باشد و بر آن هیچ مصلحت پنهان و آشکاری وجود ندارد.
4- با بررسی معنای عبارت «ملاحف» در روایت شیخ صدوق از فاطمه بنت الحسین (ع) در کتب لغت دانسته می شود، این عبارت، جمع «المِلْحَفَة» و پوششی است که زنان مانند چادر، روی حجابهای دیگر خود قرار می دهند و با غارت آن حجابهای دیگر اهل حرم امام حسین (ع) همچنان باقی بوده است. چنانکه با توجه به آیات قرآن، استفاده از حجاب های متعدد نزد زنان آن زمان معمول بوده است.
5- با در نظر گرفتن معنای مجازی و کنایی برخی عبارات و ترکیبات موجود در روایات کشف رأس، معلوم می گردد که تعابیری چون: «مُكَشَّفَاتِ الْوُجُوه»، در مقتل شیخ صدوق، کنایه ای از آوردن حرم امام حسین (ع) در جمع نامحرمان است و کشف وجه، لفظی مطلق است که به اعتبار متعلقاتش مختلف می باشد؛ از جمله برداشتن مقنعه، قناع، خِمار، جلباب، ملحفه، معجر و… ، و با این تعبیر، مجازاً منظور این بوده است که بخشی از لوازم حجاب مورد پسند اهل بیت (ع) و شایسته ی جلالت ایشان، به غارت رفته است.
منابع
- ابن اثیر، علی بن محمد، (1409ق)، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، بیروت، دار الفکر.
- ابن اثیر، مبارک بن محمد، (1367ش)، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، قم، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان.
- ابن بابویه، محمد بن علی بن حسین، (1400ق)، أمالی الصدوق، بیروت، انتشارات أعلمی.
- ………………………………………………………..، (1362ش) الخصال، قم، جامعه مدرسین.
- ………………………………………………………..، (1387ق)، عیون أخبار الرضا علیه السلام، تهران، نشر جهان.
- ………………………………………………………..، (1395ق)، کمال الدین و تمام النعمة، تهرانآ انتشارات اسلامیه.
- ………………………………………………………..، صحتی سردرودی، محمد، (1384ش)، مقتل الحسین (ع) به روایت شیخ صدوق (قده)، تهران، انتشارات هستی نما.
- ……………………………………………………….، (1404ق)، من لا یحضره الفقیه، قم، جامعه مدرسین.
- ابن سینا، حسین بن عبدالله، (1404ق)، التعلیقات، قم، مکتب الإعلام الإسلامی، مرکز النشر.
- ابن شهرآشوب مازندرانی، محمد بن علی، (1379ق)، مناقب آل ابیطالب، قم، انتشارات علامه.
- ابن قولویه، جعفر بن محمد، (1356ق)، کامل الزیارات، نجف، انتشارات مرتضوی.
- ابن مشهدی، محمد بن جعفر، (1419ق)، المزار الکبیر، قم، جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة بقم، مؤسسة النشر الإسلامی.
- ابن منظور، محمد بن مکرم، (1414ق)، لسان العرب، بیروت، دار صادر.
- آخوند خراسانی، محمد کاظم، (1409ق)، کفایة الاصول، قم، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث.
- تهرانی، آقا بزرگ، (1404ق)، طبقات أعلام الشیعة و هو نقباء البشر فی القرن الرابع عشر، تهران، دار المرتضی للنشر.
- حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، (1400ق)، معرفة علوم الحدیث، بیروت، دار الآفاق الحدیث.
- حلی، حسن بن یوسف، (1402ق)، رجال العلامة الحلی،قم، انتشارات الشریف الرضی.
- خوارزمی، موفق بن احمد، (1381ق)، مقتل الحسین علیه السلام، قم، انتشارات انوار الهدی.
- خویی، سید ابوالقاسم، (1372ش)، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة، بی جا، بی نا.
- ربانی، محمد حسن، (1389ش)، بررسی اعتبار حدیث مرسل، قم، بوستان کتاب.
- سنقری حائری، محمد علی، (1381ش)، چهره گشایی دختران امام حسین(ع)، قم، انتشارات چاف.
- سید مرتضی، علی بن حسین، (1410ق)، الشافی فی الامامة، تهران، مؤسسة الصادق (ع).
- طبرسی، احمد بن علی، (1403ق)، الإحتجاج علی أهل اللجاج، مشهد، انتشارات مرتضی.
- طریحی، فخرالدین محمد، (1375ش)، مجمع البحرین، تهران، انتشارات مرتضوی.
- طوسی، محمد بن حسن، (1427ق)، رجال الطوسی،قم، جماعة المدرسين في الحوزة العلمیة بقم. مؤسسة النشر الإسلامي.
- ……………………………………..، (1420ق)، فهرست کتب الشیعة و أصولهم و أسماء المصنفین و أصحاب الأصول، قم، مکتبة المحقق الطباطبائي.
- ……………………………………..، (1411ق)، مصباح المتهجد، بیروت، مؤسسه فقه شیعه.
- عاملی، شیخ حر، (1409)، وسائل الشیعة، قم، موسسه آل البیت.
- فتح اللهی، ابراهیم، (1394ش)، «روش شناسی نقد حدیث (نقد متن محور بر اساس ادله عقلی)، دو فصلنامه مطالعات روش شناسی دینی، سال دوم، شماره اول.
- فراهیدی، خلیل بن احمد، (1409ق)، کتاب العین، قم، نشر هجرت.
- کشی، محمد بن عمر، (1404ق)، إختیار معرفة الرجال، قم، مؤسسه آل البیت (علیهم السلام) لإحیاء التراث.
- ………………………………… (1348ش)، رجال الکشی، مشهد، انتشارات دانشگاه مشهد.
- کلینی، محمد بن یعقوب، (1365ش)، الکافی، تهران، انتشارات اسلامیه.
- مامقانی، عبدالله، (1411ق)، مقباس الهدایة فی علم الدرایة، قم، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث.
- محلاتی، ذبیح الله، (1368-1370ش)، ریاحین الشریعة در ترجمه بانوان دانشمند شیعه، تهران، دار الکتب الإسلامیة.
- محمد رضایی، محمد، (1384ش)، «مسئله شر و راه حل های آن»، فصلنامه پژوهشهای دینی (نام کنونی: پژوهش های فقهی)، سال اول، شماره سوم.
- الموسوی العاملی، محمد بن علی، (بی تا)، مدارک الاحکام، قم، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث.
- نجاشی، أبی العباس أحمد بن علی، (1365ش)، رجال النجاشی، قم، جماعة المدرسين في الحوزة العلمیة بقم. مؤسسة النشر الإسلامي.
- نیشابوری، حسن بن محمد، (1416ق)، غرائب القرآن و رغائب الفرقان، بیروت، دار الکتب العلمیة.
[1]استادیار گروه معارف دانشکده شهید مطهری بسیج (نویسنده مسئول)
Yasekabood.org@gmail.com
[2]دانش آموخته دکتری مذاهب کلامی دانشگاه ادیان و مذاهب
Hosseinfam110@gmail.com
[3] آیت الله شیخ محمد علی سنقری حائری متولد کربلای معلی در هفتم جمادی الاولی سال 1293ق است. شیخ محمد حسن، پدر ایشان نیز در کربلا به دنیا آمدند و از عالمان فاضل و ادیب و مدرس در محافل درسی صحن امام حسین(ع) بود که اجدادشان اصالتاً همدانی تبار بودند (تهرانی، 1404: 4، 1395). عالمان دین و مراجع عظامی چون شیخ الشریعه فتح الله غروی اصفهانی علامه سنقری را با تعابیر: «العالم العامل… المحدث البارع، ثقة الاسلام و…» (ن.ک: سنقری حائری، 1381: 34)، آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی با عبارات «علم الاعلام و مصباح الظلام، العلامه، جامع المعقول و المنقول و…»(همان، 7) و آقا بزرگ تهرانی با وصف «عالم کبیر و فاضل جلیل و مولف بارع»(تهرانی، 1404: 4، 1395) مورد ستایش قرار داده اند.
[4] شیخ صدوق در من لا يحضره الفقيه آورده است: «وَ قَدْ أَخْرَجْتُ فِي كِتَابِ الزِّيَارَاتِ وَ فِي كِتَابِ مَقْتَلِ الْحُسَيْنِ (ع) أَنْوَاعاً مِنَ الزِّيَارَاتِ وَ اخْتَرْتُ هَذِهِ لِهَذَا الْكِتَابِ لِأَنَّهَا أَصَحُّ الزِّيَارَاتِ عِنْدِي مِنْ طَرِيقِ الرِّوَايَةِ وَ فِيهَا بَلَاغٌ وَ كِفَايَة» (ابن بابویه، 1362: 1، 68).
[5] در کتاب خصال نیز می نویسد: « و الحديث طويل أخذنا منه موضع الحاجة و قد أخرجته بتمامه مع ما رويته في فضائل العباس بن علي (ع) في كتاب مقتل الحسين بن علي (ع)» (ابن بابویه، 1404: 2، 598).
[6] فاطمه دختر حسين فرموده غارتگران بر خيمه ما هجوم كردند و من دختر خردسالى بودم و خلخال طلا بپايم بود مردى آنها را مىربود… هر چه در خيمههاى ما بود غارت كردند تا اينكه چادر از دوش ما برداشتند.
[7] «…جمعى كه با آن سر رفته بودند گفتند: چون به شام رسيديم روز روشن زنان و اسيران را روى باز وارد كردند و اهل شام ميگفتند ما اسيرانى بدين زيبائى نديديم شما كيانيد؟ سكينه دختر حسين فرمود ما اسيران خاندان محمديم…»
[8] حدیث مُضمَر حدیثی است که در آن راوی، نام معصوم(ع) را ذکر نکرده و روایت را با ضمیر غائب با عباراتی چون: «کتبتُ الیه» یا «سألتُه» نقل کرده است(مامقانی، 1411: 1، 332). اساساً اضمار باعث ضعف حدیث می شود مگر این که نقل کنندگان آن از راویان جلیل القدری چون: «محمد بن مسلم» و «زراره» باشند(ن.ک: آخوند خراسانی، 1409: 389).
[9]در بررسی و نقد روایات بر اساس عقل، از روشهایی چون: عدم تعارض با عقل، عدم تعارض با واقعیت های تاریخی، عدم تعارض متون مشترک المضمون در این زمینه با یکدیگر، عدم تعارض با اصول اعتقادی و عدم دواعی جعل حدیث، که به عنوان روشهای نقد متن حدیث بر اساس ادله عقلی بیان شده است (ن.ک: فتح اللهی، 1394: 50)، بهره خواهیم گرفت.
[10] «…إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا» (احزاب، 33) …خدا چنین میخواهد که هر رجس و آلایشی را از شما خانواده (نبوت) ببرد و شما را از هر عیب پاک و منزه گرداند.
[11] «…فاطمه عليها السّلام عفّت خود را حفظ كرد و خداوند آتش را بر ذريه او حرام نمود. به خدا سوگند اين امر جز براى حسن و حسين و فرزندان بلا واسطه آن حضرت خاصّه و لا غير، نيست…».
[12] اگرچه نزد علما، اصل، عدم اعتبار مراسیل است، لکن مواردی استشناء شده است که شهرت عملی یا روایی و موافقت روایت مرسل با کتاب و سنت از آن جمله است (ربانی، 1389: 212 و 221). شیخ طبرسی خود در مقدمه کتاب الاحتجاج، اجماع بر وجود اخبار، موافقت با عقل و شهرتِ اخباری که آن ها را به صورت مرسل نقل کرده است، به عنوان دلیل این ارسال بیان می کند (ن.ک: طبرسی، 1403: 1، 14)؛ لذا روایت منقول طبرسی به جهت شهرت روایی و موافقت با کتاب و سنت مورد پذیرش علما قرار گرفته است.
[13] «…إِنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ (ع) أَوْصَى إِلَى أُخْتِهِ زَيْنَبَ بِنْتِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (ع) فِي الظَّاهِرِ وَ كَانَ مَا يَخْرُجُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ مِنْ عِلْمٍ يُنْسَبُ إِلَى زَيْنَبَ بِنْتِ عَلِيٍّ تَسَتُّراً عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْن…» (ابن بابویه، 1395: 2، 501).
[14] ابن قولویه این حدیث را با سلسله سندی که در ادامه می آید نقل می کند: «حَدَّثَنِي أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَيْهِ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو عِيسَى عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ الْفَضْلِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ هِلَالٍ الطَّائِيُّ الْبَصْرِيُّ ره قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو عُثْمَانَ سَعِيدُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَلَّامِ بْنِ يَسَارٍ [سَيَّارٍ] الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْوَاسِطِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي عِيسَى بْنُ أَبِي شَيْبَةَ الْقَاضِي قَالَ حَدَّثَنِي نُوحُ بْنُ دَرَّاجٍ قَالَ حَدَّثَنِي قُدَامَةُ بْنُ زَائِدَةَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ…» (ابن قولویه، 1356: 260-266).
[15] «قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ (ع)… يَا زَائِدَةُ… فَلَأُخْبِرَنَّكَ بِخَبَرٍ كَانَ عِنْدِي فِي النُّخَبِ [الْبَحْرِ] الْمَخْزُونِ- فَإِنَّهُ لَمَّا أَصَابَنَا بِالطَّفِّ مَا أَصَابَنَا وَ قُتِلَ أَبِي (ع) وَ قُتِلَ مَنْ كَانَ مَعَهُ- مِنْ وُلْدِهِ وَ إِخْوَتِهِ وَ سَائِرِ أَهْلِهِ وَ حُمِلَتْ حَرَمُهُ وَ نِسَاؤُهُ عَلَى الْأَقْتَابِ يُرَادُ بِنَا الْكُوفَةُ فَجَعَلْتُ أَنْظُرُ إِلَيْهِمْ صَرْعَى وَ لَمْ يوُارَوْا فَعَظُمَ ذَلِكَ فِي صَدْرِي وَ اشْتَدَّ لِمَا أَرَى مِنْهُمْ قَلَقِي فَكَادَتْ نَفْسِي تَخْرُجُ وَ تَبَيَّنَتْ ذَلِكَ مِنِّي عَمَّتِي زَيْنَبُ الْكُبْرَى بِنْتُ عَلِيٍّ (ع) فَقَالَتْ مَا لِي أَرَاكَ تَجُودُ بِنَفْسِكَ يَا بَقِيَّةَ جَدِّي وَ أَبِي وَ إِخْوَتِي فَقُلْتُ وَ كَيْفَ لَا أَجْزَعُ وَ أَهْلَعُ وَ قَدْ أَرَى سَيِّدِي وَ إِخْوَتِي وَ عُمُومَتِي وَ وُلْدَ عَمِّي وَ أَهْلِي مُصْرَعِينَ بِدِمَائِهِمْ مُرَمَّلِينَ بِالْعَرَاءِ مُسَلَّبِينَ لَا يُكَفَّنُونَ وَ لَا يُوَارَوْنَ وَ لَا يُعَرِّجُ عَلَيْهِمْ أَحَدٌ وَ لَا يَقْرَبُهُمْ بَشَرٌ كَأَنَّهُمْ أَهْلُ بَيْتٍ مِنَ الدَّيْلَمِ وَ الْخَزَرِ فَقَالَتْ لَا يُجْزِعَنَّكَ مَا تَرَى فَوَ اللَّهِ إِنَّ ذَلِكَ لَعَهْدٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (ص) إِلَى جَدِّكَ وَ أَبِيكَ وَ عَمِّكَ وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ الميثاق [مِيثَاقَ] أُنَاسٍ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ لَا تَعْرِفُهُمْ فَرَاعِنَةُ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ هُمْ مَعْرُوفُونَ فِي أَهْلِ السَّمَاوَاتِ أَنَّهُمْ يَجْمَعُونَ هَذِهِ الْأَعْضَاءَ الْمُتَفَرِّقَةَ فَيُوَارُونَهَا وَ هَذِهِ الْجُسُومَ الْمُضَرَّجَةَ وَ يَنْصِبُونَ لِهَذَا الطَّفِّ عَلَماً لِقَبْرِ أَبِيكَ سَيِّدِ الشُّهَدَاءِ لَا يَدْرُسُ أَثَرُهُ وَ لَا يَعْفُو رَسْمُهُ عَلَى كُرُورِ اللَّيَالِي وَ الْأَيَّامِ وَ لَيَجْتَهِدَنَّ أَئِمَّةُ الْكُفْرِ وَ أَشْيَاعُ الضَّلَالَةِ فِي مَحْوِهِ وَ تَطْمِيسِهِ فَلَا يَزْدَادُ أَثَرُهُ إِلَّا ظُهُوراً وَ أَمْرُهُ إِلَّا عُلُوّاً…» (همان).
[16] امام سجاد (ع) می فرمایند: وقتی عمه ام زینب (س) با اشاره به عهدی بین رسول خدا (ص) و جد و پدر و عمویم، من را تسلیت داد از ایشان درباره آن خبر پرسیدم: ««…فَقَالَتْ نَعَمْ حَدَّثَتْنِي أُمُّ أَيْمَنَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) زَارَ مَنْزِلَ فَاطِمَةَ (ع) فِي يَوْمٍ مِنَ الْأَيَّامِ… ثُمَّ نَظَرَ إِلَى عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ نَظَراً عَرَفْنَا بِهِ السُّرُورَ فِي وَجْهِهِ ثُمَّ رَمَقَ بِطَرْفِهِ نَحْوَ السَّمَاءِ مَلِيّاً ثُمَّ إِنَّهُ وَجَّهَ وَجْهَهُ نَحْوَ الْقِبْلَةِ وَ بَسَطَ يَدَيْهِ وَ دَعَا ثُمَّ خَرَّ سَاجِداً وَ هُوَ يَنْشِجُ فَأَطَالَ النُّشُوجَ وَ عَلَا نَحِيبُهُ وَ جَرَتْ دُمُوعُهُ… قَالَ لَهُ عَلِيٌّ وَ قَالَتْ لَهُ فَاطِمَةُ مَا يُبْكِيكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ… فَقَالَ… قَالَ لِي جَبْرَئِيلُ يَا مُحَمَّدُ… وَ إِنَّ سِبْطَكَ هَذَا وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى الْحُسَيْنِ (ع) مَقْتُولٌ فِي عِصَابَةٍ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ وَ أَهْلِ بَيْتِكَ وَ أَخْيَارٍ مِنْ أُمَّتِكَ بِضِفَّةِ الْفُرَاتِ بِأَرْضٍ يُقَالُ لَهَا كَرْبَلَاءُ… تَوَلَّى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ قَبْضَ أَرْوَاحِهَا بِيَدِهِ وَ هَبَطَ إِلَى الْأَرْضِ مَلَائِكَةٌ مِنَ السَّمَاءِ السَّابِعَةِ… فَغَسَّلُوا جُثَثَهُمْ… وَ أَلْبَسُوهَا الْحُلَلَ وَ حَنَّطُوهَا… وَ صَلَّتِ الْمَلَائِكَةُ صَفّاً صَفّاً عَلَيْهِمْ ثُمَّ يَبْعَثُ اللَّهُ قَوْماً مِنْ أُمَّتِكَ… فَيُوَارُونَ أَجْسَامَهُمْ وَ يُقِيمُونَ رَسْماً لِقَبْرِ سَيِّدِ الشُّهَدَاءِ بِتِلْكَ الْبَطْحَاءِ يَكُونُ عَلَماً لِأَهْلِ الْحَقِّ وَ سَبَباً لِلْمُؤْمِنِينَ إِلَى الْفَوْزِ وَ تَحُفُّهُ مَلَائِكَةٌ مِنْ كُلِّ سَمَاءٍ مِائَةُ أَلْفِ مَلَكٍ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ- وَ يُصَلُّونَ عَلَيْهِ وَ يَطُوفُونَ عَلَيْهِ وَ يُسَبِّحُونَ اللَّهَ عِنْدَهُ وَ يَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لِمَنْ زَارَهُ…» (همان).
[17]«الأول تام القدرة و الحکمة و العلم، کامل فی جمیع أفعاله لایدخل أفعاله خلل البتة و لایلحقه عجز و لاقصور… و هذه الآفات و العاهات التی تدخل علی الأشیاء الطبیعیة، إنما هی تابعة للضرورات و لعجز المادة عن قبول النظام التام» (ابن سینا، 1404: 62).
[18]«فساد در خشکی و دریا به خاطر کارهایی که مردم انجام داده اند، آشکار شده است؛ خدا می خواهد نتیجه بعضی از اعمالشان را به آنان بچشاند، شاید به (سوی حق) بازگردند».
[19] «…جمعى كه با آن سر رفته بودند گفتند: چون به شام رسيديم روز روشن زنان و اسيران را روى باز وارد كردند و اهل شام ميگفتند ما اسيرانى بدين زيبائى نديديم شما كيانيد؟ سكينه دختر حسين فرمود ما اسيران خاندان محمديم…»